جدول جو
جدول جو

معنی لگن شور - جستجوی لغت در جدول جو

لگن شور
(نُ / نِ / نْ)
شویندۀ لگن، (به تحقیر و طعن) پرستار بیمار
لغت نامه دهخدا
لگن شور
آن که لگن را بشوید، پرستار (در مقوقع تحقیر گویند)
تصویری از لگن شور
تصویر لگن شور
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَ)
دهی است ازبخش پشت آب شهرستان زابل. در هیجده هزارگزی شمال باختری بنجار و دوازده هزارگزی راه فرعی ادیمی بزابل واقع شده. ناحیه ای است جلگه ای، گرم و معتدل. و دارای 118 تن سکنه میباشد. فارسی و بلوچی زبانند. از رود خانه هیرمند مشروب میشود. محصولاتش غلات، لبنیات. اهالی بکشاورزی، گله داری، گلیم و کرباس بافی گذران میکنند. راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گِ)
ده کوچکی است از دهستان شوراب بخش اردل شهرستان شهرکرد واقع در 27هزارگزی جنوب اردل، متصل به راه مالرو شلیل به دوپلان. هوای آن معتدل است و 93 تن سکنه دارد. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
کمی شور
لغت نامه دهخدا
فرنگی (به مناسبت کلاه لگنی که بر سر گذارند)، کلمه ایست که کودکان را بدان ترساند (مثل: یک سر و دو گوش و لولو خرخره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لب شور
تصویر لب شور
اندک شور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لب شور
تصویر لب شور
دارای شوری اندک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کن شور
تصویر کن شور
آکتیویته
فرهنگ واژه فارسی سره